cctv

وب

بلبرینگ SKF
بلبرینگ صنعتی
انواع بلبرینگ صنعتی
خرید بلبرینگ SKF
بلبرینگ اس کا اف
بلبرینگ ناچی
سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۰۳

قصه

چگونگي انس گرفتن كودكان با قصه و داستان حس شنيداري نخستين حسي كه در كودكان تازه متولد شده، شروع به كار مي كند؛ آنها تمامي فركانس هاي صوتي اطراف را با بسامد پايين دريافت مي كنند و شروع به تحليل و ارزيابي داده هاي دريافتي مي كنند و مطابق با آن داده ها، استعدادهاي بالقوه خود را آشكار مي سازند و قادر به تشخيص صداي مادر خود مي گردند و با آن انس مي گيرند. به همين خاطر است كه مادران به صورت ناخودآگاه شروع به زمزمه كردن در گوش كودكان خود مي كنند و از دنيا و زيبايي هاي آن مي گويند و آرزوهاي خودشان را در قالب قصه برايشان مي گويند. به تدريج ضمير ناخودآگاه كودك با مادر انس مي گيرد، به طوري كه اين جذبه و كشش كودك به مادر به واسطه همين قصه ها چندين برابر مي شود. پس از بزرگتر شدن آن ها، قصه هاي شفاهي مادر جاي خود را به روخواني داستان كودكانه مي دهند و مادر شروع به تصويرسازي قهرمان هاي افسانه اي و ايراني در ذهن هاي كودكان مي كند.

يكي از قصه هايي كه كودكان با آن ارتباط خوبي برقرار مي كنند داستان سفيد برفي است . يكي از مخاطبين ما كه در مهد كودك شيراز است اين داستان ار خوانده و براي ما خلاصه كرده است .

ملكهاي در وسط زمستان كنار پنجرهاي نشسته بود و مشغول قلاب بافي از روي طرحي از جنس درخت آبنوس بود كه انگشتش را زخمي ميكند.او با ديدن خون آرزو ميكند كه دختري كه از او به دنيا ميآيد پوستي به سفيدي برف و لباني به سرخي خون و مو وچشماني به سياهي قالب درخت آبنوس كه در دستانش بود داشته باشد.سال بعد دختري با همان ويژگيها كه ملكه آرزو كرده بود به دنيا ميآيد ولي ملكه هنگام وضع حمل ميميرد

اسم آن دختر را سفيد برفي مينامند. سال بعد شاه همسر ديگري براي خود اختيار ميكند ملكه جديد بسيار زيبا اما فوقالعاده مغرور بود.او آينهاي جادويي داشت كه قادر به تكلم بود يكي از وظايف آينه اين بود كه به ملكه اعلام كند كه او زيباترين فرد روي زمين است. هنگامي كه سفيد برفي به هفت سالگي ميرسد آينهٔ جادويي به ملكه ميگويد كه دختر ناتنياش گوي سبقت را در زيبايي از او ربودهاست. ملكه خمشگين ميشود و يك شكارچي را مأمور ميكند كه سفيد برفي را به جنگل ببرد و در آنجا او را سر به نيست كند. شكارچي سفيدبرفي را به جنگل ميبرد تا بكشد ولي در آنجا دلش به رحم ميآيد و تنها او را در جنگل رها ميكند.  سفيدبرفي در حال جستجو در جنگل به كلبهٔ هفت كوتوله ميرسد و …

 

علت خاموش شدن ناگهاني لپ تاپ

مودم و لپ تاپ دوتا از لوازم بسيار ضروري هستند به خصوص براي كاربراني كه براي پيش برند فعاليت هاي مربوط به شغل خود نيازمند كامپيوتر يا لپ تاپ به همراه اينترنت هستند. لپ تاپ، كامپيوتر و يا حتي مودم ها مي تواند به دلايل متفاوتي دچار مشكل شوند. بدافزار ها و ويروس ها مي توانند باعث خرابي هاي متفاوتي در دستگاه هاي شما شوند. در بعضي موارد حتي علت خاموش شدن ناگهاني لپ تاپ نيز به علت تنظيمات نادرست نرم افزاري لپ تاپ يا كامپيوتر شما است.

اما به خاطر داشته باشيد در صورتي كه لپ تاپ شما دچار مشكل نرم افزاري يا سخت افزاري شده است و شما نياز به انتقال لپ تاپ خود و مراجعه به يك مركز تعميرات يا تعميركار ماهر و باتجربه داريد حتما به مركز تعميرات برند سازنده ي لپ تاپ خود به صورت تخصصي مراجعه كنيد. به طور مثال شما دچار مشكل خاموش شدن ناگهاني لپ تاپ شده ايد و لپ تاپ شما از برند سازنده ي  ايسوس باشد براي رفع مشكل روشن نشدن لپ تاپ ايسوس به يك مركز تعميرات تخصصي لپ تاپ هاي ايسوس مراجعه كنيد زيرا روش تعمير لپ تاپ هاي برند هاي متفاوت مي توانند با يكديگر متفاوت باشند زيرا بي شك لپ تاپ هاي برند هاي سازنده با يكديگر تفاوت هاي جزئي يا كلي نرم افزاري يا سخت افزاري دارند.

مودم ها نيز يكي از لوازم بسيار ضروري روزمره هستند زيرا در صورت به وجود آمدن هرگونه اختلال در عملكرد مودم ارتباط دستگاه شما چه لپ تاپ چه كامپيوتر با دنياي مجازي و اينترنت قطع خواهد شد. براي مودم ها نيز اين امر صادق است كه در صورتي خرابي مودم خود به يك مركز تعميرات متخصص در زمينه برند مودم خود مراجعه كنيد به عنوان مثال اگر مودم شما مودم ايرانسل است براي رفع مشكلات مودم خود به يك مركز تعميرات مودم ايرانسل مراجعه كنيد تا خسارت بيشتري به دستگاه شما وارد نشود و شما هزينه ي بيشتري را براي تعمير متحمل نشويد.

داستان خرگوش و لاك پشت

براي خواندن داستان خرگوش و لاك پشت به وبسايت وولك مراجعه كنيد . همچنين در وبسايت وولك مي توانيد با مهد كودك هاي مختلف كشور مثل مهد كودك تبريز ، مهد كودك تهران ، مهد كودك كرمان و ... آشنا شويد . وولك دنياي كودكان است و براي تفريح و سرگرمي كودكان نيز برنامه هاي جديدي در نظر مي گيرد . آشناي با مهد كودك ها ، ويدئوي نقاشي و كاردستي ، بازي ، قصه و كارتون ، شعر و ترانه و همچنين لالايي هاي مادرانه كه همگي براي تربيت فرزندانتان طراحي شده اند .

روزي روزگاري در دشت سبز و زيبايي، حيوان هاي زيادي زندگي مي كردند. در ميان آنها خرگوشي بود كه فكر مي كرد از همه باهوش تر و زرنگ تر استروزي از روزها وقتي حيوان ها، سرگرم بازي بودند خرگوش گفت اين بازي ها وقت تلف كردن است . بياييد با هم مسابقه بدهيم ، چه كسي حاضر است با من مسابقه بدهد.لاك پشت كه مي دانست خرگوش خيلي مغرور و خودخواه شده است گفت من حاضرم .از اين حرف لاك پشت ، خرگوش به خنده افتاد، حيوان هايي كه آنجا بودند از حرف لاك پشت خنده شان گرفت . چون مي دانستند كه خرگوش خيلي تند مي دود و لاك پشت خيلي آهسته.روباه به لاك پشت گفت مطمئن هستي كه مي تواني با خرگوش مسابقه بدهي. لاك پشت گفت بله مطمئن هستم. روباه گفت خب از اينجا شروع كنيد هر كه زودتر به درخت بالاي تپه برسد برنده است. حاضريد؟ خرگوش كه آماده ايستاده بود با چند پرش بلند از آنجا دور شد. لاك پشت هم شروع كرد به دويدن. اما قدم هاي او كوتاه بود و خيلي كند راه مي رفت. روباه، سنجاب و ديگر حيوان ها گفتند تندتر برو لاك پشت. اينطوري مي خواي مسابقه بدهي ، زود باش . ببين خرگوش به كجا رسيده .... براي خواندن ادامه داستان با وولك همراه باشيد

داستان حسن كچل

شنيدن داستان در رشد فرزندانتان تاثير فراواني دارد . به همين علت بهتر است ازكودكي براي آن ها داستان كوتاه كودكانه تعريف كنيد . شنيدن داستان ميتواند از لحاظ اخلاقي برنامه را براي كودك شما مشخص كند و به لحاظ رفتاري او را آماده براي ادامه زندگي و ورود به اجتماعي جديد كند . در واقع شنيدن داستان دستورالعملي براي زندگي او مشخص مي كند و در تربيت او تاثيرگذاار است. به نوعي با خواندن داستان براي كودكتان ، او را روان درماني نيز مي كنيد.

يكي از داستان هاي كودكانه كه به تربيت فرزندتان كمك مي كند داستان حسن كچل است كه من در سايت مهد كودك اردبيل آن را گوش داده ام و قسمتي از ان را براي شما در اين  وبلاگ قرار داده ايم تا با آن آشنا شده و براي خواندن ادامه آن به سايت وولك مراجعه كنيد .

حسن پسر قصه ي ما پسر تنبل و چاقي بود كه از قضا كچل هم بود.

حسن با مادرش زندگي مي كرد اصلا كاري انجام نمي داد، دراز ميكشيد كنار تنور، ميخورد و ميخوابيد

حتي براي خودش نميرفت آب بياره، مادرش رو صدا مي كرد

همه ي مردم شهر حسن رو هم به خاطر كچل بودنش هم به خاطر تنبلي مي شناختند

مادر حسن از تنبلي او ديگه خسته شده بود

خيلي فكرد كرد كه براي اين مشكلش چكار كنه و يك روزي فكر خوب به ذهنش رسيد

صبح زود به بازار رفت و دو كيلو سيب سرخ و خوشمزه خريد و به خونه برگشت

سيب ها رو دونه دونه از لب تنور تا پشت در حياط به فاصله، چند قدمي گذاشت

حسن كه كنار تنور خوابيده بود بيدار شد و ديد كمي اون طرف تر يه سيب قرمز خوشگل روي زمين افتاده

حسن كه سيب خيلي دوست داشت دلش خواست كه سيب رو بخوره

داد زد ننه حسن بيا اين سيب رو به من بده

....

 

قصه علي كوچولو

وولك براي سرگرمي كودكان شما در سايت خود قصه صوتي كودكانه مي گذارد تا مشكل زمان موجب عدم قصه گفتن شما براي كودكان و عدم شنيدن قصه از جانب آنها گردد. ما اين داستان راهمراه با داستان هاي ديگر ، كارتون و معرفي مهد كودك هاي مختلف مثل مهد كودك اصفهان ، مهد كودك شيراز ، مهد كودك تهران و .... در اختيار شما مي گذاريم تا فرزندانتان را به خوي همراه ها بهترين سرگرمي ها تربيت كنيد .

يكي از زيباترين و اموزنده ترين قصه ها  داستان علي كوچولو است كه همه ما در كودكي ان را شنيده ايم .

يك روز از روزهاي تابستان كه هوا بسيار گرم بود علي كوچولو همراه مادرش براي خريد به بازار رفت. او بسيار خوشحال بود كه مي توانست همراه مادرش باشد، چون در خانه حوصله اش سر مي رفت و دوست نداشت تنها بماند، براي همين از مادرش خواهش كرده بود كه همراهش باشد و مادر هم قبول كرده بود اما به يك شرط، او از علي قول گرفته بود كه هر چيزي كه مي بيند را نخواهد و او را اذيت نكند...... علي هم قول داده بود كه چيزي نخواهد، همين طور كه در بازار قدم مي زنند تا مادر خريد هايش را بكند، ناگهان علي كوچولو چشمش به آن طرف بازار افتاد، در آن طرف بازار مردي جوجه هاي كوچك مي فروخت، علي كه قول داده بود دست مادر را رها كرد و به سمت جوجه فروش رفت تا آن ها را تماشا كند، مادر هم به دنبال علي دويد و گفت: علي؟ اين چه كاري است كه مي كني؟ دست من را نبايد ول كني. علي گفت: مادر؟ مي دانم قول دادم كه پسر خوبي باشم و تو را اذيت نكنم اما مي شود از اين جوجه ها برايم بخري؟

براي شنيدن و خواندن ادامه داستان به وولك مراجعه كنيد .